اينجا يکی بعد از 25 سال رفته بود ايران خيلی شاکی بود از اوضاع، می گفت رفتيم دربند رستوران مشروب نداشته، شمال هم نرفتم چون با زنم نمی تونستم برم دريا!!!
(البته من فقط يکی از دلايل شاکی بودنشو گفتم، خودمونيم)
طفلک یاسمن ... چطور تحمل میکنی زندگی اونجا رو؟ یه خبر جدید هم که گیرت میآد بنویسی، به اینجا ربط داره! یعنی اونجا هیچ اتفاقی نمیافته؟ کلاغی چیزی نداره؟؟
7 Comments:
At 9:36 AM, Anonymous said…
take care
At 2:12 AM, Atorpat said…
حالا جدی با زنش میخواسته بره؟
At 11:41 PM, Unknown said…
This comment has been removed by a blog administrator.
At 12:07 AM, niyoosha said…
chettori kachal?:D
At 6:31 AM, Anonymous said…
salam
up nemikonid?
khosh begzare
At 9:27 PM, Anonymous said…
طفلک یاسمن ... چطور تحمل میکنی زندگی اونجا رو؟ یه خبر جدید هم که گیرت میآد بنویسی، به اینجا ربط داره! یعنی اونجا هیچ اتفاقی نمیافته؟ کلاغی چیزی نداره؟؟
At 12:46 AM, Unknown said…
پس خدا بخواد یه انقلاب دیگه در پیشه
Post a Comment
<< Home