شبانه ها

Wednesday, October 31, 2007

اشک


می خوام یه مدت آب نخورم شاید دیگه اشکی هم نداشته باشم

Monday, October 22, 2007

جان می دهم از حسرت ديدار تو چون صبح ..... باشد که چو خورشيد درخشان بدر آيی

اين روزا معنی کلمه "حسرت" رو خيلی خوب حس می کنم. من حسرت يه لقمه نون، يه خونه گرم يا يه دوچرخه رو ندارم. حسرتم از يه نوع ديگه س. ولی فکر می کنم تمام اين حسرت ها يه حال مشترک دارن. بغضش با بقيه بغض ها فرق می کنه. يه جوری انگار تمام مسيرش رو می سوزونه. راه گلو رو طوری می بنده که آهی که از ته دل می کشی وسط راه مجبور می شه برگرده و خفه بشه

Monday, October 15, 2007

اگر عمر دوباره داشتم

البته آب ريخته را نتوان به كوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوين نشده كه فكرش را منع كرده باشد .

اگر عمر دوباره داشتم مى كوشيدم اشتباهات بيشترى مرتكب شوم. همه چيز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى شدم. فقط شمارى اندك از رويدادهاى جهان را جدى مى گرفتم. اهميت كمترى به بهداشت مى دادم. به مسافرت بيشتر مى رفتم. از كوههاى بيشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بيشترى شنا مى كردم بستنى بيشتر مى خوردم و اسفناج كمتر. مشكلات واقعى بيشترى مى داشتم و مشكلات واهى كمترى. آخر، ببينيد، من از آن آدمهايى بوده ام كه بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى كرده ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته ام اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشى بيشتر مى داشتم. من هرگز جايى بدون يك دَماسنج، يك شيشه داروى قرقره، يك پالتوى بارانى و يك چتر نجات نمى روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبك تر سفر مى كردم

اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى دادم. از مدرسه بيشتر جيم مى شدم. گلوله هاى كاغذى بيشترى به معلم هايم پرتاب مى كردم. سگ هاى بيشترى به خانه مى آوردم. ديرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابيدم. به ماهيگيرى بيشتر مى رفتم. پايكوبى و دست افشانى بيشتر مى كردم. سوار چرخ و فلك بيشتر مى شدم. به سيرك بيشتر مى رفتم .

در روزگارى كه تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى كنند، من بر پا مى شدم و به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم. زيرا من با ويل دورانت موافقم كه مى گويد: "شادى از خرد عاقل تر است.

اگر عمر دوباره داشتم، گْلِ مينا از چمنزارها بيشتر مى چيدم

دان هرالد

Saturday, October 06, 2007

بابا منفی!!!ا

قوانين مورفي
.
یادآوری
قوانین مورفی تسکین دهنده بدبیاری ها و بدشانسی هاست. قانون مورفی در سال 1949 در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار می کرد. در یکی از سخت ترین آزمایشهای پروژه، یک تکنسین خنگ تمام سیم ها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد. مورفی درباره این تکنسین گفت: "اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه، او همون یه راه رو پیدا می کنه" و این اولین قانون مورفی بود. در ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه پیدا کرد. بعداً قوانین دیگری هم بعد از کسب رتبه لازم از بنیاد مورفی در زمره قوانین اصلی قرار گرفتند

قوانین مورفی و قوانین استنباط شده از آن
روزی كه چترت را فراموش می كنی باران می بارد
نان كره مالیده شده از روی كره ای اش به روی فرش سقوط می كند
قطره رنگ همیشه سوراخی در روزنامه پیدا می كند تا بر فرش زیر آن بچكد (وتا زمانی كه خشك نشده دیده هم نمی شود)ا
اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی، چیز مورد نظر حتما در ته قرار دارد
هیچ کاری آن طور که به نظر می رسد ساده نیست
وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می افتد
هر کاری بیش از آنچه فکرش را می کنی دو برابر آنچه باید وقت می برد. مگر اینکه آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت می گیرد
هر چیزی که بتواند خراب شود خراب می شود آن هم در بدترین زمان ممکن
اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازی احمق باهوش تری پیدا می شود و کارت را خراب می کند
در صورتی که شانس انجام درست یک کار پنجاه-پنجاه باشد احتمال غلط انجام دادن آن نود درصد است
وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و... همیشه دیرتر از موعد حرکت می کنند مگر آن که شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفته اند
اگر به نظر می رسد همه چیزها خوب پیش می روند حتما چیزی را از قلم انداخته ای
احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد
هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کرده ای ناچار می شوی اول کار دیگری را انجام دهی
اشیای قیمتی اگر سقوط کنند به مکان های غیرقابل دسترس مثل کانال آب یا دستگاه زباله خرد کن (آن هم در حالی که روشن است) می افتند
مادر همیشه راه بهتری برای انجام کارتان پیشنهاد می کند، البته بعد از اینکه کار را به سختی انجام داده باشید
وقتی قبل از امتحانات نکات را مرور می کنی مهمترینشان ناخوانا ترینشان است
.
قوانین اتوبوسی مورفی
اگر تو دیرت شده اتوبوس هم دیر می آید
اگر زود برسی اتوبوس دیر می آید. اگر دیر برسی اتوبوس زود رسیده است
اگر بلیت نداشته باشی پول خرد هم نداری. وقتی پول خرد داری که بلیت هم داری
هر چه بیشتر از راننده بپرسی که کدام ایستگاه باید پیاده شوی احتمال این که درست راهنمایی ات کند کمتر خواهد شد
مدت زیادی منتظر اتوبوس می مانی و خبری نیست پس سیگاری روشن می کنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس می رسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس می رسداگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می آید)ا
.
فلسفه مورفی
"لبخند بزن... فردا روز بدتریه "
.
سرنوشت آقای مورفی
یك شب در بزرگراهی پر ترافیك، بنزیِن اتوموبیل آقای مورفی تمام شد، كنار جاده منتظره تاكسی شد تا خود را به پمپ بنزیِن برساند . در حالی كه لباس سفید بر تن داشت اتوموبیل یك توریست انگلیسی كه در جهت خلاف در بزرگراه شلوغ در حركت بود او را زیر گرفت. بزرگراه اسیر ترافیك بود. آقای مورفی سفید پوشیده بود و از مسیر صحیح حركت اتوموبیل ها انتظار حادثه ای نمی رفت. با این حال توریست انگلیسی " همان یك راه " را پیدا كرد