من يا قلم
هر کی بهم می رسيد می گفت:"ياسمن!يکی هست عين تو،قيافه اش،هيکلش،حتی کيفش .اين قلته." هر دفعه که اينا رو می شنيدم يه کم توجهم جلب ميشد بعد پيش خودم می گفتم " خوب شبيه من ديگه." بعد هم ديگه برام اهميتی نداشت
تا اون روز که تو سلف نشسته بوديم. يگانه گفت:" ياسمن، قلت رو ببين او نجاست." وقتی برگشتم... وای خدايا! اين قل من نبود، خود من بودم. تمام حالت هاش ،تمام اجزای صورتش.باورم نميشد يه آدم انقدر شبيه من باشه.عين اون وقتا که فرق وسط باز می کردم.نمی تونستم چشم ازش بردارم. ترسيده بودم
دنبالش رفتيم. وقتی مقنعه اش رو برداشت حتی موهاش هم عين موهای من بود. رو به روی آينه وايستاده بود و من انگار تو آينه به خودم نگاه می کردم.اميدوار بودم اسمش "ياسمن" نباشه.رفتم جلو و قضيه رو گفتم.اسمش "بيتا" بود و خيلی متوجه اين شباهت نشده بود.
الان دوباره برام عادی شده.ولی اون روز واقعاً حس بدی داشتم.ياد کتاب "مرد تکثير شده" افتاده بودم.از اينکه دو تا باشم خوشم نمی اومد. اون حتی حالات نگاه کردنش شبيه من بود. ولی الان مطمئنم که دو تا نيستم. من يه دونه ام چون هيچ آدمی حتی اون نمی تونه همه خصوصيات من رو داشته باشه.نمی تونه به اندازه من کله شق يا خوددار باشه. نمی تونه بخنده در حالی که اشک تو چشاش جمع شده. نمی تونه واسه هر چيز الکی حرص بخوره و... .اون نمی تونه "من" باشه.
تا اون روز که تو سلف نشسته بوديم. يگانه گفت:" ياسمن، قلت رو ببين او نجاست." وقتی برگشتم... وای خدايا! اين قل من نبود، خود من بودم. تمام حالت هاش ،تمام اجزای صورتش.باورم نميشد يه آدم انقدر شبيه من باشه.عين اون وقتا که فرق وسط باز می کردم.نمی تونستم چشم ازش بردارم. ترسيده بودم
دنبالش رفتيم. وقتی مقنعه اش رو برداشت حتی موهاش هم عين موهای من بود. رو به روی آينه وايستاده بود و من انگار تو آينه به خودم نگاه می کردم.اميدوار بودم اسمش "ياسمن" نباشه.رفتم جلو و قضيه رو گفتم.اسمش "بيتا" بود و خيلی متوجه اين شباهت نشده بود.
الان دوباره برام عادی شده.ولی اون روز واقعاً حس بدی داشتم.ياد کتاب "مرد تکثير شده" افتاده بودم.از اينکه دو تا باشم خوشم نمی اومد. اون حتی حالات نگاه کردنش شبيه من بود. ولی الان مطمئنم که دو تا نيستم. من يه دونه ام چون هيچ آدمی حتی اون نمی تونه همه خصوصيات من رو داشته باشه.نمی تونه به اندازه من کله شق يا خوددار باشه. نمی تونه بخنده در حالی که اشک تو چشاش جمع شده. نمی تونه واسه هر چيز الکی حرص بخوره و... .اون نمی تونه "من" باشه.